عکس جدید دارم
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
بقیه عکس های سری 3
هی روزگاررررر هی
دلم می خواد عین دیوونه های زنجیره ای بیوفتم به جون این دوتا خفشون کنم مخصوصا دیشب!!! مهند برای نهال شعر می خوند اوووغ!!حالم داشت بهم می خورد انگار یه نفر داشت محکم می زد تو سرم
بیشتر عکس می خواید 5 تا نظر بدید همین!!!
با تشکر مدیریت وبلاگ:
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
عكس عكس عكس سر بزنید عكس عكس عكس
جشن خداحافظی عوامل عشق ممنوع واقعا خیلی باحاله!!! چند تا عکس که فیلتر نشده رو براتون گذاشتم حالشو ببرید!!
مهند و دوست دخترش!!!
راستی تو جشن وقتی مهند سمرو بغل می کنه همه جیغ می زنن و سوت می زنن عکس هم ازش هست اما فیلتر شده خیلی عکس قشنگیه
با تشکر مدیریت وبلاگ:
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
خدای من
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی
از تو خواستم عطایم كردی
به سوی تو آمدم آغوش رحمتگشودی
به تو تكیه كردم نجاتم دادی،
به تو پناه آوردم حمایتمكردی
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمانمكن
از آستان مهرت نومیدان مساز
آرزوها و انتظارهایمان رابه حرمان مكشان
از درگاه خویشت ما را مران
خدای من!
تو چقدر به من نزدیكی بااین همه فاصلهای كه من از تو گرفتهام.
تو این قدر دلسوز منی
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
جالب و آموزنده
مردی باهوش برای حضار جوکتعریف کرد، حضار دیوانه وار خندیدند.
بعد از چند لحظه... دوبارههمون جوک رو تعریف کرد.
عده کمی از حضار دوباره خندیدند.
دوباره و دوباره همون جوکرو تعریف کرد .
زمانی که دیگه هیچ یک ازحضار نخندید او لبخند زد و گفت:
وقتی که نمی تونید به یکجوک بارها بخندید؛
چطور برای یه مسئله بارها و بارها گریه می کنید؟
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
ببخش
ببخش که برگ هایت را لگدکردم .
ببخش که مرگت را می بینماما کاری از عهده ام بر نمی آید .
ببخش که چوب های خشکت رادر آتش ;سوزاندم تا گرم شوم.
خاطرات زیادی با هم داشتیمببخش ببخش که تو را رها می کنم
و به سراغ زمستان می روم...
من رفیق نیمه راه نیستماین تقدیر توست که، می میری!
و اما پاییز به من می گوید:
خداحافظ انسان، من نمی میرمدر این دنیا
من همیشه بوده ام و خواهمبود.
تو مرا ببخش که; یک باردیگر رفتم و با رفتنم;
یک پاییز دیگر از عمرت را با خود بردم.
من رفیق بدی نیستم این تقدیرتوست.
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
گل مریم
برایت یک بغل گل مریم
که مست از می شوی هردم
برایت یک غزل احساس
دوبیتی های قشنگ یاس
برایت هرچه خوبی هست
صمیمانه دعا کردم...
برایت یک بغل گندم، دلیخوشنود از مردم
برایت سفره ای ساده، حلالو پاک وآماده
برایت یک بغل احساس، دوبیتی های عطر یاس
برایت هرچه خوبی هست، آرزو دارم
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
جزر و مد
ومن
قایقی که آرام
برجذرومدش درحرکتم
نزدیکتر بیا
توتنهاکسی هستی
که اگر نزدیکتر بیایی
سراب نخواهی بود
ومن می آیم
تابر ساحل شنی ات
ردپایم را به یادگار بگذارم
دفترم را دفن کردم
تو که رفتی
تمام خاطراتت مرده بودند !
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
رسم عاشقی
رسم عاشقی این نیست که بگوییمرا دوست داری
و بعد از مدتی مرا تنها بگذاری.
رسم عاشقی این نیست که مرابه اوج قله احساسات ببری
و بعد مرا از همان جا رها کنی.
این رسمش نیست که پا بهپای من بیایی و روزی رفیق نیمه راه شوی.
این رسمش نیست که قلبم رابگیری و آن را بازیچه خودت کنی.
این رسمش نیست که مرا درآغوش بگیری
و هوس را به جای عشق برایممعنا کنی
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
به همین سادگی
من یاد گرفته ام "دوست داشتن دلیل نمی خواهد ... "
ولی نمی دانم چرا ...
خیلی ها ...
و حتی خیلی های دیگر...
می گویند:
" این روز ها... دوست داشتن دلیل می خواهد ... "
و پشت یک سلام و لبخندیساده ...
دنبال یک سلام و لبخندیپیچیده
دنبال گودالی از تعفن میگردند...
اما
من " سلام " میگویم ...
و " لبخند " می زنم ...
و قسم می خورم ...
و می دانم ...
" عشق " همیناست ...
به همین سادگی ...
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
هدیه
من تو را سخاوتمندانه بهکسی هدیه می دهم
که از من عاشقتر باشد و از من برای تو مهربانتر.
من تو را به کسی هدیه میدهم
که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور در خشم ، درمهربانی
در دلتنگی در هزار همهمهدنیا ، یکه و تنها بشناسد.
من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه می دهم
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
طنز و جک و لطیفه باحال (دوستی و ازدواج)
مکالمات اول ازدواج پسر : بالاخره موقعش شد،خیلی انتظار کشیدم دختر : میخوای از پیشت برم ؟ پسر : حتی فکرشم نکن دختر : دوسم داری ؟ پسر : البته ! هر روز بیشتر از دیروز
دختر : تا حالا بهم خیانت کردی ؟
پسر : نه ! برای چی می پرسی ؟ دختر : منو می بوسی ؟ پسر : معلومه ! هر موقع که بتونم دختر : منو می زنی ؟ پسر : دیوونه شدی ؟من همچین آدمیام ؟ دختر : میتونم بهت اعتماد کنم ؟ پسر : بله دختر : عزیزم مکالمات آخر ازدواج
همانها را از پایین بهبالا بخوانید
نویسنده: Armin ׀ تاریخ: سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب: , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
CopyRight| 2009 , 3nter.LoxBlog.Com , All Rights Reserved Powered By
LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin .COM